در روزگاران قدیم انسانها بسیار بهم ظلم کردند و سیاهی و تباهی به نهایت خود رسید.
تا اینکه کتیبه ای از سوی پروردگارشان بر آنان نازل شد. ده فرمان:
۱ -هیچ انسانی، انسان دیگر را نکُشد.
۲ -هیچ انسانی، به انسان دیگر تجاوز نکند.
۳ -هیچ انسانی، به انسان دیگر دروغ نگوید.
۴ -هیچ انسانی، به انسان دیگر تهمت نزند.
۵ -هیچ انسانی، از انسان دیگر غیبت نکند.
۶ -هیچ انسانی، مال انسان دیگر را نخورد.
۷ -هیچ انسانی، به انسان دیگر زور نگوید.
۸ -هیچ انسانی، بر انسان دیگر برتری نجوید.
۹ -هیچ انسانی، در کار انسان دیگر تجسس نکند.
۱۰ -هیچ انسانی، انسان دیگر را نپرستد.
پس از آن سالیان سختی بر شیطان و همدستانش گذشت، تا اینکه روزی شیطان، چاره ای اندیشید.
او گفت: ای دوستان، کلمه ای یافته ام که بسیار از او بیزارم
اما بزودی با افزودن تنها همین یک کلمه به ده فرمان، همه چیز را بسود خودمان، تغییر خواهم داد
و ده فرمان چنین شد:
۱ – هیچ انسانی، انسان مؤمن دیگر را نکُشد.
۲ -هیچ انسانی، به انسان مؤمن دیگر تجاوز نکند.
۳ -هیچ انسانی، به انسان مؤمن دیگر دروغ نگوید.
۴ -هیچ انسانی، به انسان مؤمن دیگر تهمت نزند.
۵ -هیچ انسانی، از انسان مؤمن دیگر غیبت نکند.
۶ -هیچ انسانی، مال انسان مؤمن دیگر را نخورد.
۷ -هیچ انسانی، به انسان مؤمن دیگر زور نگوید.
۸ -هیچ انسانی، بر انسان مؤمن دیگر برتری نجوید.
۹ -هیچ انسانی، در کار انسان مؤمن دیگر تجسس نکند.
۱۰ -هیچ انسانی، انسان دیگر را نپرستد! مگر اینکه بسیار مؤمن باشد!
و بدوستانش سفارش کرد که:
به سوی انسانها بروید و به وسوسه بپردازید و کاری کنید که هیچ کس، هیچ کس را مؤمن نپندارد، جز آنان که از دنیا رفته اند!
نظرات شما عزیزان: